Thursday, September 27, 2007



اگه نمی دونی بدون!
من دلم واسه برگهای پاییز، خیسی زیرِ بارون، درخت های خیابون ولیعصر، بستنی های آرین، ماتیز قبلی شکوفه، گارسونِ پیتزا الوند، ایستگاه اتوبوس سرِِ چهارراه ولیعصر، صدای پای فندوق خانوم و هزار تا چیزه دیگه تنگ میشه !! یه وقتهایی حتی دلم واسه، مارمولکِ پشت پنجرهء اتاق سارا هم تنگ می شه!!
باهوش جان! گرفتی یا واضح تر بگم؟! دلم واسه تو هم خوب تنگ میشه!
می دونم، نه برگی، نه بستنی! نه گارسونی، نه خیابون ولیعصر!! یه جورایی اما، با تو و از تو گفتن من و یاده مارمولکه می اندازه!
بازم واضح ترش کنم ؟!

|


.........................................................................................