Wednesday, April 30, 2008


اول از همه ممنونم از خدا که من و شناخت و بهم شاخ نداد، هزار بار شکر! بعدش ممنونم از چراغ قرمز طولانی نیایش که باعث شد یکی پیدا بشه از ماشین کناری، تا یه دسته گل رز سفید بخره و بذاره تو بغلم و من و از حس و حال آهنگ this I promise u در بیاره! بعدترش ممنونم از این آقای فامیل که من و فردا به مدت 12-10 روز نمایشگاه نشین می کنه( خوشحال می شم ببینمتون) و خیلییییییییییییی زیاد ممنونم از شما که برام دنبال کار تمام وقت می گردین و این حس مشترک بی کاری و همدردی تون واقعا برام قابل احترامه!

|


.........................................................................................



Monday, April 21, 2008


این روزها با تو و بدون تو می گذرند.
روزها همیشه گذشته اند، بی بازگشت، بدون نگاهی به پشت سر!
من نشسته ام و نگاه می کنم، هوایی برای ماندن نیست، باید گذشت...!

|


.........................................................................................



Thursday, April 10, 2008


مگه دخترم دنیا تموم شده که اینقدر...!

من قربون شما برم که نگفتنی ها رو می شنوید و ندیدنی ها رو می بینید!
دنیا تموم نشده، فقط من کوچیک شدم و بی تاب!

|


.........................................................................................



Wednesday, April 2, 2008


وقتی دلم می خواد، یه جفت دمپایی لاانگشتی طوسی بخرم و با یه مکثِ کوچولو، بی خیال دل و دمپایی میشم و تا صبح، قد و قوارهء دوستیمون و متر می کنم، وقتهایی که نمی گم، همین الان توی فکرت بودم و زنگ زدی، یا نمی تونم بگم، کلی دلم برات تنگ شده، نمیای اینوری! یعنی خودِ خودم نیستم ! این واقعی نبودنه اذیتم میکنه، دوست دارم خودم باشم بدون حساب و کتاب، بدون متر و دو دو تا چهار تا، خودِ خودی که فکر نکنه به حرفهات،ترسهات و دوست داشتنهات! خودی که فقط به خودش و دوست داشتنهاش فکر کنه!

|


.........................................................................................