Tuesday, March 16, 2010


با کی بگویم
که صبر این خدا ته ندارد
و هر وقت که مثل این دوشنبه از تو خبری نیست
تنهام نمی گذارد
و می گذارد هی نق بزنم
هی داد

مسعود احمدی

|


.........................................................................................



Saturday, March 6, 2010


کلمه‌ها، تکه کلام‌ها. گاهی ثبت می‌شوند. شخصی می‌شوند برای آن‌هایی که دوست‌شان گرفته‌ایم. اگر بعد از مدتی دوستمان نباشند. قرار باشد زندگی ما بی آنها بگذرد. کلمه‌ها برای دوستی‌های جدید گم می‌شوند. قهر می‌کنند. مثلا من دیگر نمی‌توانم وقتی می‌خواستم سراغت را بگیرم و می‌گفتم: کجا می‌باشی؟ به دوستِ جدید هم همین را بگویم. نمی‌توانم، اینجا نمی‌توانم است. نه نخواستن. دل‌م جمع می‌شود. دل‌م کوچک می‌شود . تنگ می‌شود. تنگِ تویی که دیگر نیستی. تنگِ کلمه‌هایی که برای تو بود و نه هیچ کس دیگری. برای دوستِ جدید باید دنبال کلمه‌های جدید باشم. اما ... کلمه‌ها. جمله‌ها با تو تمام شده‌اند انگار. بی‌کلمه مانده‌ام.

|


.........................................................................................