Saturday, October 27, 2007



نگرانم! اما نه اونقدر که دیر بخواب برم یا نیمه شب از خواب بِپَرم و یا بخوام مدام سراغت رو از این و اون بگیرم! همون قدر که باید نگران باشم، نگرانم! همونقدر که اون روز خودت خواستی، و در جواب دوست نداشتن من،از وزنی که برای این رابطه تعیین کردی، سکوت کردی! همون روز فهمیدم، برخلاف تمام بی تجربه گی های مشترکمون، فرق دوست داشتن و نداشتن رو، اینبار فقط تویی که تجربه نکردی!

|


.........................................................................................