Sunday, December 30, 2007


چه خوبه که تا لب تر کنی، یکی پیدا بشه که تو رو، شب عیدی، وسط اون همه مهمون که واسه دیدنت اومدن، بدزده و ببره بستنی مرکزی! آخرشم که کلی خوش گذشته با یه دسته نرگس خوشگل غافلگیرت کنه!

|


.........................................................................................



Wednesday, December 26, 2007


یه بغل خیلی بزرگ برای همه بودنهات، شنیدنهات و گفتنهات! ممنونم که هستی، تا کنارت بشینم و این بغض لعنتی رو به دست فراموشی بسپارم. ممنونم که فرصت گفتن بهم میدی، تا بدون ترس و دلهره از پوزخندت و یا تکون سرت از روی تاسف، از دلشوره های این روزهام برات بگم. ممنون که بی دریغ و پر مهر می گی، از امید و ایمانی که آروم می کنه این دل کم طاقت رو.
یه کم دیگه توی بغلم بمون ...

|


.........................................................................................



Friday, December 21, 2007



نميدونی تو که عاشق نبودی
چه سخته مرگ گل برای گلدون
گل و گلدون چه شبها نشستن بی بهانه
واسه هم قصه گفتن عاشقانه
چه تلخه چه تلخه
بايد تنها بمونه قلب گلدون
مثل من که بی تو
نشستم زير بارون زمستون


زمستون با صدای افشین

|


.........................................................................................



Thursday, December 6, 2007




ستاره هایی که هر شب از آسمان پنجره ام چیدم و بر سینه ات زدم را کف دستم بگذار.این پنجره بی ستاره، آسمان را کم دارد و من تو را.

|


.........................................................................................